به دست خود درختی... (شعر)
به دست خود درختی می نشانم به پایش جوی آبی می كشانم كمی تخم چمن بر روی خاكش برای یادگاری می فشانم درختم كم كم آرد برگ و باری بسازد بر سر خود شاخساری چمن روید در آنجا سبز و خرم شود زیر درختم سبزه زاری به تابستان كه گرما رو نماید درختم چتر خود را می گشاید خنك می سازد آنجا را ز سایه دل هر رهگذر را می رباید به پایش خسته ای بی حال و بی تاب میان روز گرمی می رود خواب شود بیدار و گوید : ای كه اینجا درختی كاشتی روح تو شاداب
شاعر: مرحوم دکتر عباس یمینی شریف

صدای شاعر را از لینک زیر بشنوید:
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 18:38 توسط محمد سلامات
|
حرفه و فن مدرسه ی راهنمایی نوید صالحین اهواز